یا فاطمه

  • خانه 
  • نظر کابرفلسطینی درمورد سخنان امروز رئیس جمهور کشورمان ایران بخندمنم جای توبودم میخندیدم 

سخنی ناب

11 آذر 1401 توسط فاطمه

​روزی برای امیرمؤمنان علیه السلام میهمان رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: یا فاطمه، آیا طعامی برای میهمان خدمت شما می باشد؟

عرض کرد: فقط قرض نانی موجود است که آن هم سهم دخترم زینب می باشد. زینب سلام الله علیها بیدار بود ، عرض کرد: ای مادر ، نان مرا برای میهمان ببرید، من صبر می کنم

کودکی که در آن زمان ، چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسی می تواند به عظمت بانو پی ببرد؟

خانمی که هستی خود را در راه خدا بذل بنماید و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق کند و از آنها بگذرد بایستی در نهایت جود بوده باشد. جان عالم فدایش

ریاحین الشریعة ، جلد ۳ ، صفحه ۶۴

 نظر دهید »

الگوی خوب!

11 آذر 1401 توسط فاطمه

​‏درخت چقدر الگوی خوبی برای آدمه: سایه بالا سره

بار میده سر به زیر میشه

میپوسه ولی نمیره

ریشه و شاخه هاش یه اندازه‌ اند

ظاهر و باطنش یکیه

تنه‌ اش از بیخ بریده میشه باز جوانه میزنه

سکوت میکنه

توی زمستون سخت میتونه بخوابه تا بهارش برسه

میشه از طبیعت هم الگو بگیریم. نه؟

 نظر دهید »

تلنگر

11 آذر 1401 توسط فاطمه

​اگر به جای گفتن:

دیوار موش دارد و موش گوش دارد،

بگوییم:

“فرشته ها در حال نوشتن هستند…”

نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، “مراقبت خدا” را در نظر دارد!

قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:

بچه را ول کردی به امان خدا !

ماشین را ول کردی به امان خدا !

خانه را ول کردی به امان خدا !

و اینطور شد که “امان خدا” شد: مظهر ناامنی!

ای کاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امان خداست….🌸🍃

═✧❁🌸❁✧═

 نظر دهید »

عاقبت تملق

11 آذر 1401 توسط فاطمه

♨️

کریم‌خان زند پس از آنکه به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش به‌عنوان سرسلسله زندیه در سراسر ایران پیچید. 

روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد. کریم‌خان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباس‌های فاخر به او بپوشانند.

چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد. 

با دیدن قدرت و منزلت برادرزاده‌اش بادی به غبغب انداخت و گفت: 

کریم‌خان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (علیه‌السلام) جامی از آب کوثر به او می‌داد.

کریم‌خان اخم‌هایش را درهم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونت‌آمیز را جویا شدند. 

کریم‌خان گفت: 

من پدر خود را می‌شناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی باشد. این مرد می‌خواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی به‌صورت عادت درآید، پادشاه دچار غرور و بدبینی می‌شود و کار رعیت هرگز به سامان نمی‌رسد.

🌸🌸🌸

 نظر دهید »

احادیث معصومین(ع)

11 آذر 1401 توسط فاطمه

​🌷 امام باقر (علیه السلام) :

هر بار که مؤمن توبه و استغفار خود را تجدید کند خدا نیز مغفرت و آمرزش خود را برای وی تجدید می نماید.

📖 سفینه ، ج۱ ، ص۱۲۷

‌‌‌‌

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
  • ...
  • 69
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یا فاطمه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس