یا فاطمه

  • خانه 
  • نظر کابرفلسطینی درمورد سخنان امروز رئیس جمهور کشورمان ایران بخندمنم جای توبودم میخندیدم 

داستان

02 دی 1401 توسط فاطمه

🦌گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت 

تا آب بنوشد.

عکس خود را در اب دید، 

پاهایش در نظرش باریک 

و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. 

اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید 

شادمان و مغرور شد. 

در همین حین چند شکارچی 

قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت 

و چون چالاک میدوید

صیادان به او نرسیدند اما وقتی 

به جنگل رسید، شاخ هایش 

به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست 

به تندی بگریزد. 

صیادان که همچنان به دنبالش بودند 

سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:

دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم 

نجاتم دادند،

اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها 

می بالیدم گرفتارم کردند 
چه بسا گاهی از چیزهایی که 

از آنها ناشکر و گله مندیم

پله ی صعودمان باشد

 و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم 

مایه ی سقوطمان خواهند بود …

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یا فاطمه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس