یا فاطمه

  • خانه 
  • نظر کابرفلسطینی درمورد سخنان امروز رئیس جمهور کشورمان ایران بخندمنم جای توبودم میخندیدم 

پندانه

19 آذر 1401 توسط فاطمه

غفلت از خود ماست
دختری با پدرش می‌خواستند از یک پل چوبی رد شوند. 
پدر رو به دخترش گفت: 

دخترم، دست من را بگیر تا از پل رد شویم.

 

دختر رو به پدر کرد و گفت: 

من دست تو را نمی‌گیرم، تو دست مرا بگیر.
پدر گفت: 

چرا؟ چه فرقی می‌کند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم.
دخترک گفت: 

فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم، ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما اگر تو دست مرا بگیری، هرگز آن را رها نخواهی کرد!
این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است. 

هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها

زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یا فاطمه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس